دلنوشته های من برای تویی که رفتی
عصر یکشنبه ای غمگین
امروز عصر یکشنبه ای غمگین بود…
یاد روزی افتادم که با لباس سربازی به دیدنم آمدی
باهمون موهای تراشیده وبا همن گونه های افتاده وصورت زرد شده
با ان عطر قرمز وکتاب اشعار شاملو که با خط زیبایت نوشته بودی تقدیم به “تو”
یاد ان یکشنبه غمبار وخاطره انگیزم سالهاست اندوهی به بزرگی همه این سالها برایم ورق میزند
دلبر زیبایم…
اکنون تو آن جوان 19ساله ومن آن دخترک17 ساله نیستیم
هم تو سفید کرده ای هم من برای تو…
وای خدای من دلم چگونه عصر آن روز را بعد از 15 سال برایم دوباره وهزار باره مرور میکند
درونم و وجودم پرشده از مرور عصر یکشنبه ها هفته ها و ماه ها وسالها
چرا نمیتوانم خالی ات کنم ؟؟؟؟
چرا نمیشود خالی شوم از این تو بودنهای وحشت انگیز؟؟؟؟
از این در توماندن های وهم آلود که جوانی ام را به آتش میکشد…
دلنوشته های من برای تویی که رفتی
دیگردلنوشته های عاشقانه را در اوج کده جستجو کنید
سفرهای عاشقانه و ماه عسل خود را میتوانید در کندلوس بگذرانید